کد مطلب:243866 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

سخن حضرت با عموی خود عبدالله بن موسی
[195] 45 - مسعودی گفته است:

از محمودی روایت شده كه گفت: بر بالین حضرت رضا در شهر طوس ایستاده بودم كه یكی از یاران حضرت به من گفت: اگر حادثه ای رخ دهد، به چه كسی مراجعه كنیم؟ حضرت متوجه گردید و فرمود: به فرزندم امام جواد، ولی گویا آن مرد، سن امام جواد را كوچك شمرد: امام رضا به آن مرد فرمود:

خدای متعال به یقین عیسی بن مریم را برای قیام به شریعتش برانگیخت، در حالی كه سن و سال او، كمتر از سن و سالی بود كه امام جواد به شریعت ما قیام می كند.

هنگامی كه امام رضا در سال 202 به شهادت رسید، سن و سال امام جواد، حدود هفت سال بود، مردم در بغداد و سایر شهرها، دچار تفرقه و اختلاف شدند، ریان بن صلت و صفوان بن یحیی و محمد بن حكیم و عبدالرحمان بن حجاج و یونس بن عبدالرحمان و گروهی از معتمدین و بزرگان شیعه، در خانه ی عبدالرحمان بن حجاج در محله ی زلول گرد هم آمده، از مصیبت فقدان امام رضا علیه السلام، می گریستند و عزاداری می كردند.

در این میان، یونس بن عبدالرحمان خطاب به حاضرین گفت: گریه را واگذارید، چه كسی شایسته امامت است؟ و آهنگ سؤال و پرسشها، به سوی كیست؟ آیا تا بزرگ شدن این كودك - امام جواد علیه السلام - باید درنگ كرد؟

ریان بن صلت برخاست، به جانب او رفت، دست خود را بر حلقومش نهاد و یك ریز او را سیلی می زد و به او می گفت: ای فرزند زن بدكاره! پیش ما تظاهر به ایمان می كنی، در حالی كه شك و شرك خود را پنهان ساخته ای؟! اگر فرمان امامتش، از جانب خدای متعال است، اگر فرزند یك روزه هم باشد، به مثابه فرزند صد ساله است و چنانكه از سوی خدا فرمانی نباشد، با داشتن هزار سال هم چونان یكی از مردم خواهد بود این مطلبی نیست كه در آن تأمل (و شك) شود.

همه ی حاضرین متوجه یونس شده زبان به توبیخ و سرزنشش گشودند، موسم حج نزدیك بود و از فقها و دانشمندان بغداد و شهرهای دیگر، هشتاد نفر جمع شدند و آهنگ حج خانه



[ صفحه 161]



خدا و تشریف به مدینه، به منظور دیدار امام جواد علیه السلام كردند، چون به مدینه در آمدند، داخل خانه ی امام جعفر صادق - كه خالی بود - [1] ، شدند و بر فرش بزرگی كه زمینه ی قرمز داشت، نشستند و عبدالله بن موسی - برادر امام رضا -، به میانشان آمد و در بالای مجلس نشست، در این هنگام، شخصی برخاست و چنین گفت: این، فرزند رسول خداست!هر كس پرسشی دارد، از وی سؤال كند.

مردی از میان حاضران بپا خاست و خطاب به عبدالله بن موسی گفت: «در مورد مردی كه به همسرش بگوید: تو مطلقه ای، به شمار ستارگان آسمان» چه می گویید؟

عبدالله بن موسی جواب داد: سه طلاقه است، به بالا دست (سینه و مركز) برج جوزاء كه سه ستاره است و به نسر واقع (كه آن هم سه ستاره است) [2] و شیعیان متحیر و اندوهگین شدند.

سپس مرد دیگری از جایش بلند شد و از او پرسید: چه می گویی راجع به مردی كه با چهارپایی نزدیكی كند؟

او در جواب گفت: دستش قطع می شود، صد تازیانه می خورد و تبعید می گردد، همه ی حاضران صدا به گریه بلند كردند، حال آنكه فقیهان و دانشمندانی از شرق و غرب بلاد اسلامی و مكه و مدینه و كوفه و بصره، حضور داشتند و به تكاپو افتادند كه برخیزند و مجلس را ترك نمایند، ولی ناگهان از بالای مجلس، دری گشوده شد و موفق خادم، پیشاپیش امام جواد در حالی كه حضرت پشت سرش بود و دو پیراهن و یك لنگ عدنی بر تن داشت و عمامه ای با دو آویزه، یكی از پیش رو و دیگری از پشت سر، بر سر نهاده، نعلین دو بندی بر پا كرده بود، داخل شدند، حضرت سلام داد و نشست و توجه همه ی حاضران در مجلس را به خود جلب كرد.

پس صاحب مسأله ی نخستین برخاست و خطاب به امام جواد عرض كرد: ای فرزند رسول خدا! «درباره ی مردی كه به همسرش بگوید: تو مطلقه ای به شمار ستارگان آسمان» چه می فرمایید؟



[ صفحه 162]



امام جواد فرمود: كتاب خدای متعال را بخوان: (الطلاق مرتان فامساك بمعروف أو تسریح باحسان) [3] «طلاقی كه شوهر در آن، رجوع تواند كرد، دو مرتبه است، پس چون طلاق جاری كرد، یا رجوع نماید و زن را به خوبی و خوشی نگهدارد و یا به نیكی و خیر اندیشی، رها سازد.».

به حضرت عرض شد: عمویتان فتوا داد كه سه طلاقه شده است! (و امكان رجوع ندارد) و حضرت خطاب به عموی خود فرمود: ای عمو! از خدا پروا كن و فتوا مده در حالی كه در مقام امامت و پیشوایی، اعلم از شما وجود دارد.

صاحب مسأله ی دوم نیز به پا خاست و عرض كرد: ای فرزند رسول خدا! چه می فرمائید راجع به مردی كه با چهارپایی، نزدیكی كند؟

حضرت فرمود: تازیانه می خورد، پشت چهار پا داغ و در بیابان رها می گردد تا عار و ننگش بر متجاوز باقی نماند.

به حضرت عرض شد: عمویتان فتوای چنین و چنان صادر نمود! و حضرت فرمود: خدایی جز خدای یكتا نیست، ای عمو! در پیشگاه خدا، بسیار سخت و بزرگ است كه فردا در محضرش بایستی و به تو بگوید: چرا برای بندگانم به آنچه كه نمی دانی، فتوا صادر كردی، حال آنكه در شئون امامت، داناتر از تو وجود داشت؟

عبدالله بن موسی به حضرت گفت: برادرم امام رضا علیه السلام را دیدم كه در مثل چنین مسأله ای، همین پاسخ را فرمود.

امام جواد به او فرمود: امام رضا علیه السلام در مورد نباش كه قبر زنی را شكافته و به او تجاوز كرده و كفنش را دزدیده، مورد سؤال قرار گرفت و فتوا به قطع دستش داد، بخاطر سرقت و دزدی و دستور تبعیدش را صادر نمود، به جهت تجاوزش به مرده. [4] .



[ صفحه 163]




[1] به نقل مجلسي در بحارالانوار.

[2] معني كلام او اين است كه طلاق سه تا واقع مي شود نه بيشتر.

[3] بقره 2: 129.

[4] اثبات الوصيه: 213.